تو مثل بهار نو و پر از نشاطی ، تو شکوفه های گل ها هستی 

تو آسمانی پاک و تمیز کنار خورشید نورانی هستی 

وقتی شب بهاری سر میرسه تو ستاره میشی توی آسمان تاریک من 

تو‌ شب های درناک منو روشن میکنی ، تو روزای غمناک منو پر از نشاط میکنی 

تو فرشته ای فرستاده شده از بهشتی ، تو ملکه ی بهشتی .

آمدی به سوی من و منو دیوانه وار عاشق و مست خودت کردی 

لب باز میکنی با صدای دل نشینت حرف ها میزنی و مرا غرق صدا های نازک و دل نشینت‌ میکنی

از راه دور و نزدیک لبخند ها میزنی برایِ من ، چشم هایت با لبخند های روی لبت می‌خندن 

من رو توی رویایی باور نکردنی فرو میبرن در کنار تو!

چگونه آنقدر زیبایی تو؟

شاید من دیوانه شدم و در رویایی بی پایان در کنار تو فرو رفتم 

رویای تو قشنگ ترین رویا در ذهن آشفته ی من است ، جسم بی‌ جان من را به حرکت در میاری و مرا به رقص در آغوشت دعوت می‌کنی

لیوان های قرمز روی میز چوبی و آتشی که آغوش من و تو را گرم می‌کند کنار هم می‌رقصیم دور از انسان ها 

مرا ببوس در این شب رویایی که من محتاج لب های سرخ تو هستم ، بانوی نا آشنای من ‌.